ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎ ﻣﻤﻨﻮﻥ . ﻣﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭﻥ
ﻭﺍﻧﺖ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻢ. ﻳﻬﻮ ﻭﺍﻧﺘﻲ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩ .
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺪﻱ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﻡ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ؟
ملت داغونن به غرعان….
ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎ ﻣﻤﻨﻮﻥ . ﻣﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭﻥ
ﻭﺍﻧﺖ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻢ. ﻳﻬﻮ ﻭﺍﻧﺘﻲ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩ .
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺪﻱ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﻡ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ؟
ملت داغونن به غرعان….
ﻣﯿﺪوﻧﯿﺪ ﭼﯽ ﺁﺩﻣـــﻮ ﺧﯿﯿﯿﯿﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺳـﻮﺯﻭﻧـﻪ ؟؟
.
.
.
.
.
.
ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﻠــﯽ ﺩﺍﻍ ﺑﺎﺷــﻪ!!!
سلام من الان دارم برای عاشورا که خونه ما هر سال ۶۰ نفر میان برای صرف شام
خونه رو تمیز میکنم الان یاد یه چیزی افتادم یک روز پسر خالم دستشویی داشت رفتیم جایی که دستشویی داشت نوشته بود :برای عموم آزاد است
پسرخالم گفت ههه اینجا نوشته برای عموم آزاد است برای زنعمو یا دایی آزاد نیست
من:😭🤤
پسرخالم😉🙄🙄
اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟17 ساله؟نام پدر....؟هستید؟
دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟
با تعجب گفت : بله!
آقا منم گفتم : "اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی"!
طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان...
هنوزم عذاب وجدان دارم!!!
اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده...
از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!
پسر خالم گفت نگاه اونجا نوشته من کارت موجود است اینا فک میکنن من کارت جون داره حال کردی چه سوتی رو
من:🤐😲
پسرخالم:😆😆
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮانی از پدرش ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ
ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
پدرش ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ عدد ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ
و ﺩﻭ عدد ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ عدد ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ
.
.
ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت
ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ میدووونم!!
خوشتون اومد لایک و نظر یادتون نره😁😁😁
ﺳﺮ ﮐﻼ ﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ .
“ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟"
ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ.
ازش پرسیدم:ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟
گفت:ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه
ینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!
خوشتون اومد لایک ونظر یادتون نره😆😆😆